دریافت کد خوش آمدگویی

ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


شهر خلوت...







نویسندگان بلاگ عاشق تنها



آثار تاريخي عاشق تنها



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق تنها



وضعیت من در یاهو



آمار بلاگ عاشق تنها



طراح قالب بلاگ عاشق تنها:



موزیک و سایر امکانات بلاگ عاشق تنها





بی تو در سینه ی من دل دیگه جایی نداره

زندگی بی گل روی تو صفایی نداره

از غم دوری تو ای گل یکدونه ی من

دردی افتاده به جونم که دوایی نداره


[+] نوشته شده توسط غزل در 17:46 | |







عشق ناب

با یه قامت شکسته،

با نگاهی مات و خسته،

سرشو برده تو شونش،

یه نفر تنها نشسته،

توی تنهاییش یه درده،

جای پای قلبی سرده،

گل سرخی بوده اما،

دیگه پژمرده و زرده،

فارغ از دیروز و فرداش،

غرقه تو دریای درداش،

حسرتش یه عشق نابه،

که وفا کنه به عهداش..


[+] نوشته شده توسط غزل در 17:41 | |







عشق يعني:

تا حالا شده عاشق بشين؟؟؟

ميدونين عشق چه رنگيه؟؟؟

ميدونين عشقق چه مزه اي داره؟؟؟

ميدونين عشق چه بويي داره؟؟؟

ميدونين عاشق چه شکليه؟؟؟

ميدونين معشوق چه کار ميکنه با قلب عاشق؟؟؟

مدونين قلب عاشق براي چي ميزنه؟؟؟

ميدونين قلب عاشق براي کي ميزنه؟؟؟

ميدونين ...؟؟؟

اگه جواب اين همه سئوال رو ميخواين! مطلب زير رو بخونين...خيلي جالب و آموزندس...

وقتي

يه روز ديدي خودت اينجايي و دلت يه جاي ديگه … بدون كه كار از كار گذشته و تو عاشق شدي

طوري ميشه كه قلبت فقط و فقط واسه عشق مي تپه ، چقدر قشنگه عاشق بودن و مثل شمع سوختن

همه چي با يک نگاه شروع ميشه

اين نگاه مثل نگاهاي ديگه نست ، يه چيزي داره که اوناي ديگه ندارن ...

محو زيبايي نگاهش ميشي ، تا ابد تصوير نگاهش رو توي قلبت حبس مي كني ، نه اصلا مي زاريش توي يه صندوق ، درش رو هم قفل مي كني تا كسي بهش دست نزنه.

حتي وقتي با عشقت روي يه سكو مي شيني و واسه ساعتهاي متمادي باهاش حرفي نمي زني ، وقتي ازش دور ميشي احساس مي كني قشنگترين گفتگوي عمرت رو با كسي داري از دست ميدي.

مي بيني كار دل رو؟

شب مي آي كه بخوابي مگه فكرش مي زاره؟! خلاصه بعد يه جنگ و

جدال طولاني با خودت چشات رو رو هم مي زاري ولي همش از خواب ميپري ...

از چيزي ميترسي ...

صبح كه از خواب بيدار ميشي نه مي توني چيزي بخوري نه مي توني كاري انجام بدي ، فقط و فقط اونه كه توي فكر و ذهنت قدم مي زنه

به خودت مي گي اي بابا از درس و زندگي افتادم ! آخه من چمه ؟

راه مي افتي تو كوچه و خيابون هر جا كه ميري هرچي كه مي بيني فقط اونه ، گويا كه همه چي از بين رفته و فقط اون مونده

طوري بهش عادت مي كني كه اگه فقط يه روز نبينيش دنيا به آخر ميرسه

وقتي با اوني مثل اينكه تو آسمونا سير مي كني وقتي بهت نگاه مي كنه گويا همه دنيا رو بهت ميدن

گرچه عشق نه حرفي مي زنه و نه نگاهي مي كنه !

آخه خاصيت عشق همينه آدم رو عاشق مي كنه و بعد ولش مي كنه به امون خدا

وقتي باهاته همش سرش پائينه

تو دلت مي گي تورو خدا فقط يه بار نيگام كن آخه دلم واسه اون چشاي قشنگت يه ذره شده

ديگه از آن خودت نيستي

بدجوري بهش عادت كردي ! مگه نه ؟ يه روزي بهت ميگه كه مي خواد ببينتت

سراز پا نمي شناسي حتي نميدوني چي كار كني ...

فقط دلت شور ميزنه آخه شب قبل خواب اونو ديدي...

خواب ديدي که همش از دستت فرار ميکنه ...

هيچوقت براش گل رز قرمز نگرفتي ...چون بهت گفته بود همش دروغه تو هم نخواستي فکر کنه تو دروغ ميگي آخه از دروغ متنفره ...

وقتي اون رو مي بيني با لبخند بهش ميگي خيلي خوشحالي که امروز ميبينيش ...

ولي اون ...

سرش رو بلند مي كنه و تو چشات زل ميزنه و بهت ميگه

اومدم بهت بگم ، بهتره فراموشم كني !

دنيا رو سرت خراب ميشه

همه چي رو ازت مي گيرن همه خوشبختيهاي دنيا رو

بهش مي گي من … من … من

از جاش بلند ميشه و خيلي آروم دستت رو ميبوسه ميذاره رو قلبش و بهت ميگه خيلي دوستت دارم وبراي هميشه تركت مي كنه

ديگه قلبت نمي تپه ديگه خون تو رگات جاري نميشه

يه هويي صداي شكستن چيزي مي آد

دلت مي شكنه و تكه هاي شكستش روي زمين ميريزه

دلت ميخواد گريه کني ولي يادت مي افته بهش قول داده بودي که هيچوقت به خاطر اون گريه نميکني چون ميگفت اگه يه قطره اشک از چشماي تو بياد من خودم رو نميبخشم ...

دلت ميخواد بهش بگي چقدر بي رحمي که گريه رو ازم گرفتي ولي اصلا هيچ صدايي از گلوت در نمياد

بهت ميگه فهميدي چي گفتم ؟با سر بهش ميگي آره!...

وقتي ازش ميپرسي چرا؟؟؟ميگه چون دوستت دارم!

انگشتري رو که تو دستته در مياري آخه خيلي اونو دوست داره بهش ميگي مال تو ...

ازت ميگيره ولي دوباره تو انگشتت ميکنه ...ميگه فقط تو دست تو قشنگه...

بعد دستت رو محکم فشار ميده و تو چشمات نگاه ميکنه و...

بعد اون روز ديگه دلت نميخواد چشمات رو باز نمي كني

آخه اگه بازشون كني بايد دنياي بدون اون رو ببيني

تو دنياي بدون اون رو مي خواي چي كار ؟

و براي هميشه يه دل شكسته باقي مي موني

دل شكسته اي كه تنها چاره دردش تويي...


[+] نوشته شده توسط غزل در 17:35 | |







از عشق:

 

یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید

چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"*دوست دارم

تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی... پس چطور دوستم داری؟

چطور میتونی بگی عاشقمی؟


من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم


ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی


باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،

صدات گرم و خواستنیه،

همیشه بهم اهمیت میدی،

دوست داشتنی هستی،

با ملاحظه هستی،

بخاطر لبخندت،

دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و به حالت كما رفت

پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون


عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

گفتم واسه لبخندات، برای حركاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم


اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره

عشق دلیل میخواد؟

نه!معلومه كه نه!!

پس من هنوز هم عاشقتم


[+] نوشته شده توسط غزل در 1:1 | |







عشق نامرد

دختري بود نابينا كه ازخودش وزندگيش تنفرداشت وتنها دلداده اش را دوست ميداشت وبااوچنين گفته بودكه  اگر روزي قادر به ديدن باشم حتي اگر فقط براي يك لحظه بتوانم دنيا را ببينم عروسي خودم دركنارتوراخواهم ديد.چنين شدكه امد ان روزي كه يك نفر پيدا شد كه حاظرشود چشمهاي خودش رابه دختر نابينا بدهد ودختراسمان راديدوزمين و رود خانه ها و درختان  ادميان وپرنده هاراديد ونفرت ازروانش رخت بربست دلداده به ديدنش امد و ياداور وعده ي ديرينش شدكه بيا و با من عروسي كن ببين كه سالهاست منتظرت مانده ام دختر برخودلرزيد وبه زمزمه با خودگفت :اين چه بخت شومي است كه مرا رها نمي كند ؟!دلداده اش هم نابينا بود ودخترقاطعانه جواب داد كه :قادر به همسري با اونيست .دلداده روبه ديگر سوكرد كه دختر اشكهايش را نبيند ودر حالي كه از اودور مي شد گفت:پس به من قول بده كه مواظب چشمانم باشي .


[+] نوشته شده توسط غزل در 21:25 | |







پسرك...

پسرك وارد مغازه پنده فروشي شد.پرنده كوچكي كه داخل قفس بود چشمش راگرفت...

ازصاحب مغازه قيمتش راپرسيد.صاحب مغازه درجواب به پسرك گفت:

قابل تورونداره پسرم،مجاني،مال تو برش دار!

پسرك:اخه نميشه كه قيمتش چنده؟

پيرمرد فروشنده گفت:پسرم اين پرنده يك پانداره وبه درد نميخوره ومن يك پرنده كه پانداره ميخوام چكار؟

پسرك قفس رابرداشت و باچهره اي محزون از مغازه خارج شد.

وقتي پسرك كمي دور تر شد پيرمرد صحنه اي ديد كه باعث شد ناخود اگاه اشك بريزد.اوديد:

(ان پسرك هم يك پا نداشت)گریه


[+] نوشته شده توسط غزل در 15:1 | |







چقدرسخته

چقدر سخته تو چشماي كسي كه تموم عشقت روازت دزديد وبجاش يه زخم هميشگي به قلبت هديه داد

زل بزني وبه جاي اين كه لبريز از كينه و نفرت بشي احساس كني كه هنوزم دوسش داري

چقدر سخته دلت بخواد باز به ديواري تكيه بدي كه يك بار زيراوار غرورش همه وجودت له شد.

چقدر سخته تو خيالت ساعت ها باهاش حرف بزني اما وقتي ديديش هيچ چيزي جز سلام نتوني بهش بگي

چقدر سخته وقتي پشتت بهشه دونه هاي اشك گونه هاتو خيس كنه اما مجبورباشي بخندي كه نفهمه هنوزم دوسش داري

چقدر سخته گل اميدو ارزوهاتو باغچه ديگري ببيني و1000باردرخودت بشكني وبگي:

(گل من باغچه نو مبارك)


[+] نوشته شده توسط غزل در 12:47 | |







آخرین قصه ی زندگیم

ميدوني؟يه اتاق باشه گرم گرم،روشن روشن،توباشي و من باشم،كف اتاق سنگ باشه سنگاي سفيد،

تو منوبغل كني كه نترسم،كه سردم نشه كه نلرزم....

اينجوري كه تو تكيه دادي به ديوارپاهاتم دراز كردي،من اومدم نشستم جلوت تا بهت تكيه بدم...

با پاهات منو محكم گرفتي،دوتادستات روهم دورم حلقه كردي...

بهت ميگم چشم هاتو ميبندي؟

ميگي اره بعد چشم هاتوميبندي..

دوباره ميپرسم:برام قصه ميگي؟

درجواب من ميگي:(اره)

بعد شروع ميكني آروم آروم تو گوشم قصه گفتن

يه عالمه قصه هاي طولاني و دراز كه هيچوقت تموم نميشه

ميدوني؟تصميم گرفتم رگ بزنم!رگ دست چپمو...

يك حركت سريع يك ضربه عميق....بلدي كه؟

ولي تو كه نميدوني ميخوام خود كشي كنم...اخه تو چشماتوبستي.

منم چاره ي ديگه اي ندارم رسيدم ته خط...

من تيغ روازتوجيبم در ميارم...هنوزم چشماتو بستي.به سرعت تيغ رو عميق روي رگم ميكشم....

اما تو نميبيني...نميبيني كه خون ازدستم فواره ميزنه....

نميبيني دستم ميسوزه....

لبمو گاز ميگيرم كه نگم اخ ... كه تو چشماتو باز نكني و منو ببيني... پس سكوت ميكنم

يه سكوت سنگين همراه بادرد.توداري قصه ميگي  قصه ي خيلي قشنگيه چون براي اخرين بار توزندگيم ميشنوم

خون از دستم ميريزه روسنگاي سفيد

قشنگه مسير حركتش

اما حيف كه تو چشماتو بستي و نميتوني ببيني

تو بغلم كردي.ميبيني  كه سرد شدم محكم تر بغلم ميكني كه سردم نشه...

ميبيني هر چي محكم تر بغلم ميكني بيشتر سرد ميشم

نفسام نامنظم ميشه ... تو،توي دلت ميگي( اخــــــي طفلي... دوباره نفسش گرفت)

بعد ميبيني كه ديگه نفس نميكشم

چشماتو باز ميكني و ميبيني من مردم ...تو سعي ميكني منو زنده كني اما.....

((من ميترسيدم خودمو بكشم از اينكه سرد بشم و...))

 


[+] نوشته شده توسط غزل در 1:5 | |







اتل متل جدایی

عروسکم کجایی

گاو حسن پریشون

یه دل داره پر از خون

عشقم رفته هندستون

خونم شده قبرستون

یه عشق دیگه بردار

یه دنیا غصه بردار

اسمشو بزار بچگی

تا آخره زندگی

هاچین واچین تموم شد

عمر منم حروم شد


[+] نوشته شده توسط میتی در 17:42 | |







خدا مرا بکشد اگر یکبار دیگر

آب كه می افتد به شالیزار چشمانت...

دلم می لرزد !!

گرُ می گیرم !!

خدا مرا بكشد اگر یكبار...

اگر یكبار دیگر تو را به گریه بیندازم !!


[+] نوشته شده توسط میتی در 13:25 | |







یادمون باشه تو یه رابطه انقدر به طرف نزدیک نشیم

که موقع دل کندن ... جون بکنیم...!!!


[+] نوشته شده توسط میتی در 20:44 | |







همین خوبه...

همین خوبه....

همین خوبه که غیر از تو همه از خاطرم میرن، هنوز گاهی سراغت رو از این دیوونه میگیرن، به جز تو همه میدونن واست این مرد میمیره، واسه همین جداییتو کسی جدی نمیگیره، به جز تو همه میدونن واست این مرد میمیره، واسه همین جداییتو کسی جدی نمیگیره، همین خوبه... همین خوبه.... همین خوبه... همین خوبه... همین خوبه که با اینکه، چشاتو روی من بستی، تو چندتا خاطره با من، هنوزم مشترک هستی، همین خوبه که آرومی، و حس میکنی آزادی، که دست کم تو عکسامون، هنوزم پیشم ایستادی، واسه من کافیه اینکه تو از من خاطره داری، به یادشون که می افتی، واسه من وقت میذاری... همین خوبه... همین خوبه... همین خوبه... همین خوبه... همین خوبه که با اینکه سراغ از من نمیگیری، ولی تا حرف من میشه، یه لحظه تو خودت میری، به جز تو همه میدونن واست این مرد میمیره، واسه همین جداییتو کسی جدی نمیگیره، به جز تو همه میدونن واست این مرد میمیره، واسه همین جداییتو کسی جدی نمیگیره، همین خوبه... همین خوبه... همین خوبه... همین خوبه... همین خوبه که با اینکه چشاتو روی من بستی، تو چندتا خاطره با من، هنوزم مشترک هستی، همین خوبه که آرومی، و حس میکنی آزادی، که دست کم تو عکسامون، هنوزم پیشم ایستادی، واسه من کافیه اینکه تو از من خاطره داری، به یادشون که می‌افتی واسه من وقت میذاری... همین خوبه... همین خوبه... همین خوبه... همین خوبه...


[+] نوشته شده توسط میتی در 20:16 | |







مواظب خودت باش

اونطور منو نیگاه نکن! دست توی دست من نذار! برو یه وقت مریض میشی بغضت رو هی نگه ندار! فدات بشم فدات بشم فدات بشم بذار برو! محاله باورش که من دیگه نمیبینم تو رو... صدات میلرزه عشق من، اسمم رو هی صدا نکن! طنابو دور گردنم، بنداز دیگه نگام نکن... بمیرم واسه بغض تو، فکر منو نکن برو، دلو اسیر من نکن، اگه دوسم داری برو، تو رو خدا گریه نکن، تصمیم آخرو بگیر، چارپایه رو بکش برو، چارپایه دستاشو بگیر، با دست عاشقت بذار، طنابو دور گردنم، میخوام فقط ادا کنم، حقی که مونده گردنم، من بشکنم برنجم، فدای تار موهات، مهم تویی نرنجی، برس به آرزوهات، مواظب خودت باش، با قلب من چه کردی، دلواپست نباشم، به اشک کی بخندی؟ بمیرم واسه بغض تو، فکر منو نکن برو... اگر سراغمو گرفت، بگین نشونه‌ای نذاشت، بگین از اینجا رفته و... چاره‌ی دیگه‌ای نداشت، اگر سراغمو گرفت، این نامه رو بهش بدین، بگین که جا گذاشته بود، پرسید کجا؟ هیچی نگید، اگه بازم پرسید ازم، اگه نکرد اشکاشو پاک، چاره‌ای نیست بهش بگین، فلانی رفته زیر خاک... من بشکنم برنجم، فدای تار موهات، مهم تویی نرنجی، برس به آرزوهات... مواظب خودت باش، با قلب من چه کردی، دلواپست نباشم، به اشک کی بخندی؟ اگر سراغمو گرفت، بگین نشونه‌ای نذاشت....


[+] نوشته شده توسط میتی در 20:12 | |







من اگه نباشم

من نباشم، کی تو رویا موهاتو ناز می‌کنه، کی با بالای شکسته، با تو پرواز میکنه، راست بگو، من که نباشم اخمای پیشونیتو کی میاد دونه دونه، با حوصله باز می‌کنه، من نباشم کی میاد ناز نگاتو میخره، کی میاد دنبال تو، تو رو تا خورشید ببره، کی میگه حقا همیشه با توء، واسه‌ی خاطر تو، جون میده پشت پنجره، من اگه نباشم، کی واسه همیشه، تو رو می‌پرسته، کی برات میمیره، کی نمیشه خسته، کی تو رو میذاره، روی دوتا چشماش، کی اگه نباشی، میگیره نفس‌هاش،... من اگه نباشم، کی واسه همیشه، تو رو می‌پرسته، کی برات میمیره، کی نمیشه خسته، کی تو رو میذاره، روی دوتا چشماش، کی اگه نباشی، میگیره نفس‌هاش،... من اگه نباشم... من اگه نباشم..... من اگه نباشم... من اگه نباشم... من نباشم، کی تحمل می‌کنه کار تو رو، با رقیب رفتن و اذیت و آزار تو رو... تو خودت، داور میدون شو بگو، کیه که جواب نده تلخی رفتار تو رو، من نباشم کی برات قصه میگه تا بخوابی، کی میاد سراغ رویات تو شبای مهتابی، کی بیداره تا تو خوابت ببره، کی قایم میشه تو ابرا که راحت بتابی، کی قایم میشه تو ابرا که راحت بتابی، من اگه نباشم، کی واسه همیشه، تو رو می‌پرسته، کی برات میمیره، کی نمیشه خسته، کی تو رو میذاره، روی دوتا چشماش، کی اگه نباشی، میگیره نفس‌هاش، من اگه نباشم، کی واسه همیشه، تو رو می‌پرسته، کی برات میمیره، کی نمیشه خسته، کی تو رو میذاره، روی دوتا چشماش، کی اگه نباشی، میگیره نفس‌هاش، من اگه نباشم، کی واسه همیشه، تو رو می‌پرسته، کی برات میمیره، کی نمیشه خسته، کی تو رو میذاره، روی دوتا چشماش، کی اگه نباشی، میگیره نفس‌هاش، من اگه نباشم... من اگه نباشم... من اگه نباشم... من اگه نباشم...


[+] نوشته شده توسط میتی در 20:12 | |







مثل قدیم

رو به روی همیم، بازم مثه قدیم، یه قهوه‌ی تلخ، رو میز که نداره طعمی، شروع کن بگو، توأم حال منو داری یا که نه، خیلی خوب و سرحالی، بگو من که همش واسه حرفات پایه بودم، به ظاهر خوب از درون تیکه پاره بودم، بگو بازم مثه همیشه می‌شنوم من، ولی بخدا نداری حرف بیشتر از من، این منم بدیا تو خونم رخنه کرده، دیگه مثه قدیم نیستم، الان کوه دردم، آدمی که از همه کس ضربه خورده، آرزوهای سینشم خیلی وقته مرده، دوباره باز حرفای تکراری، بگو شاید آروم شم، بگو حال منو داری، تو که دیدی ترکشای بدی رو روی پوست و تنم، می‌بندی چشاتو تا که چیز دیگه نگم؟ چیه سخته شنیدنش؟ خیلی تلخه حرفام؟ مگه روز خوشیم گذاشتی واسه فردام؟ که انتظار داری مثه قبل حرف خوب بگیم، خوب خودتو به خواب بزن بازم مثه قدیم، تا که نخوای ببینی، چقد داغون و خرابم، ببندی چشاتو تا که ندی تو جوابم ما که عادت کردیم به خدا عیبی نداره یه عمر کنارت بودیم ولی عین غریبه...

تو شب بی ستاره هم، دلم به چشمات راضیه... تو این سکوت بی دلیل، وقت ترانه بازیه... منی که چشمای تو به همه دنیا نمیدم، برای ناز اون نگات، از همه دنیا بریدم، حقیقته قصه‌ی ما، ترانه‌هام فدای تو، گلای سرخ پرپر، لای کتاب برای تو، حالا چیشد هرچی که بود، میون عشق من و تو، یه خاطره شد واسه من، تو این شبای سوت و کور...

بازم مثه قدیم، پره دردیم، باید به خاطرت از بدیا چیزی نگیم، باشه اصن تو خوب، همه بدیا از ماس، دل تو کوچیکه و دل ما دریاس، که انقد جا داره و واسه بدی دیگرون، داره خفم می‌کنه، دیگه بغض تو گلوم، این ما بودیم با خوب و بدش همیشه ساختیم، الان رسیدیم تهش، دیگه آخر خطیم، می‌بینی، روزام چقد تاریکه؟ هی با توأم، هنوز خوابی که... چرا ساکتی و هیج، جوابی نمیدی؟ انگار که سال‌هاست تو گرفتی خوابیدی، مگه دارم قصه میگم که تو خوابت برد؟ نکنه خوبیا بود که منو از یادت برد؟ میگن به هر کی خوبی کنی، از دست میدیش خب الانم همینه داری درس پس میدی، پس تقصیر تو نیس، بی رحمه زمونه، توأم نذار تو وجودت دیگه حرفی بمونه، لب باز کن بگو من می‌شنوم، نمی‌خوام غرورت جلو چش من بشکنه، بگو بی‌مرام نیستم تا چشامو ببندم تا که نشی مثه من، حرفات تو سینه بگندن، توأم یکی مثه منی، حال منو داری، از دنیا بریدی از این قصه بیزاری پس بگذریم، بازم مثه قدیم، روبه‌روی همیم، بخور قهوتو شاید پیدا کرده باشی طعمی...


[+] نوشته شده توسط میتی در 20:0 | |







قسمت نبود

خودت میدونی، میدونم؛ دلیل رفتننت چی بود... اما، میتونستی نری! چرا میگی قسمت نبود؟ چرا میگی قسمت نبود؟

اگه قسمت نبود چرا تو موندی، خدا چرا ما رو بهم رسوندی، اگه میدونستی یه روزی میری، چرا روزا رو تا اینجا کشوندی؟ چرا روزا رو تا اینجا کشوندی؟ چی بودم، چی شدم، بخاطر تو... ولی پشت دلم رو خالی کردی، حالا اسمت میاد، گریم می‌گیره، نمیدونی که با دلم چه کردی! اگه در حق تو خوبی نکردم، بدون که خالی بود دستای سردم، ولی من درعوض هرچی که بودم، با احساسات تو بازی نکردم، با احساسات تو بازی نکردم... اگرچه میدونم دوسم نداری، به هر در میزنم تنهام نذاری، اگر پای کسی هم در میونه، بذار اسمت اقلاً روم بمونه، بذار اسمت اقلاً روم بمونه... دم آخر بذار دست توی دستام، بذار بهت بگم دردم چی بوده، فقط لطفی کن و حرفامو بشنو، شاید دیگه نگی قسمت نبوده، قسمت نبوده! اگه تصمیم رفتن رو گرفتی، ببخش اگه پشیمونت نکردم، آره! من واسه تو کم بودم اما... با احساسات تو بازی نکردم، با احساسات تو....!


[+] نوشته شده توسط میتی در 19:50 | |







اگر مانده بودی

اگر مانده بودی، تو را تا به عرش خدا می‌رساندم، اگر مانده بودی، تو را تا دل قصه‌ها می‌کشاندم، اگر با تو بودم، به شبهای غربت که تنها نبودم، اگر مانده بودی، ز تو می‌نوشتم، تو را می‌سرودم.... مانده بودی اگر نازنینم، زندگی رنگ و بوی دگر داشت، این شب و سرد و غمگین غربت، با وجود تو رنگ سحر داشت، با تو این مرغک پرشکسته، مانده بودی اگر بال و پر داشت، با تو بیمی نبودش ز طوفان، مانده بودی اگر همسفر داشت، هستی‌ام را به آتش کشیدی، سوختم من ندیدی، ندیدی، مرگ دل آرزویت اگر بود، مانده بودی اگر می‌شنیدی، با تو دریا پر از دیدنی بود، شب ستاره گلی چیدنی بود، خاک تن شسته در موج باران، در کنار تو بوسیدنی بود... بعد تو خشم دریا و ساحل، بعد تو پای من مانده در گل، مانده بودی اگر موج دریا، تا ابد هم پر از دیدنی بود... با تو و عشق تو زنده بودم، بعد تو من خودم هم نبودم، بهترین شعر هستی را با تو، مانده بودی اگر می‌سرودم، مانده بودی اگر نازنینم، زندگی رنگ و بوی دگر داشت، این شب سرد و غمگین غربت، با وجود تو رنگ سحر داشت...


[+] نوشته شده توسط میتی در 19:49 | |







هوار هوار

من دارم بهار بهار، میبازم به روزگار، دلمو ورق ورق، صدامو هوار هوار، من دارم بهار بهار، میبازم به روزگار، دلمو ورق ورق، صدامو هوار هوار، میمونم صبور صبور، میشکنم غرور غرور، آخ که زندگیمو من، میبازم کرور کرور، من دارم داغون میشم، زیر این سقف خراب، چی میخوای تو از جونم؟ شونه هامو واسه خواب... به تو که فکر میکنم، توی قلبم آتیشه، دردم آروم نمیشه، پهلوهام تیر میکشه... ساعتم بشکنه کاش، تو غمار لحظه‌هاش، تا مثل برگ خزون، نریزم یواش یواش... من دارم بهار بهار، میبازم به روزگار، دلمو ورق ورق، صدامو هوار هوار، من دارم بهار بهار، میبازم به روزگار، دلمو ورق ورق، صدامو هوار هوار، میمونم صبور صبور، میشکنم غرور غرور، آخ که زندگیمو من، میبازم کرور کرور، من دارم داغون میشم، زیر این سقف خراب، چی میخوای تو از جونم؟ شونه هامو واسه خواب... به تو که فکر میکنم، به تو که فکر میکنم، توی قلبم آتیشه، دردم آروم نمیشه، پهلوهام تیر میکشه... ساعتم بشکنه کاش، تو غمار لحظه‌هاش، تا مثل برگ خزون، نریزم یواش یواش...


[+] نوشته شده توسط میتی در 1:33 | |







خداحافظ...

اگر زندگیم شد سراپا حدیثت، ترحم نمیخوام تو چشمای خیست، تو و عشق خوبت اگر قسمتم نیست، به زانو نیفتم که این خصلتم نیست، نمیخوام تو چشمام بخونی احساسم، نمیخوام ببینی که در التماسم، اگر عاشق هستم، هنوز که هنوزه، نمیخوام دل تو واسه من بسوزه، خداحافظ ای عشق، خداحافظ ای گل، واسه دل شکستن، نداری تحمل، خداحافظ ای عشق، برو به سلامت، مثل من به غصه، نداری تو عادت... من از تو نمیخوام دلیل و بهونه، گناهی نداری، همینه زمونه... تو نیستی به قلبم، جوابی بدهکار، منم که اسیرم، تو نیستی گرفتار، برو موندنت رو به اصرار نمیخوام، نه هرگز من عشقو، به اجبار نمیخوام... هنوزم عزیزم، دلت نازنینه، دیگه نیستی عاشق... حقیقت همینه، خداحافظ ای عشق، خداحافظ ای گل، واسه دل شکستن، نداری تحمل... خداحافظ ای عشق، برو به سلامت، مثل من به غصه، نداری تو عادت... برو موندت رو، به اصرار نمیخوام، نه هرگز من عشقو، به اجبار نمیخوام... هنوزم عزیزم، دلت نازنینه، دیگه نیستی عاشق، حقیقت همینه... خداحافظ ای عشق، خداحافظ ای گل، واسه دل شکستن، نداری تحمل... خداحافظ ای عشق، برو به سلامت، مثل من به غصه، نداری تو عادت... خداحافظ ای عشق، خداحافظ ای گل، واسه دل شکستن، نداری تحمل... خداحافظ ای عشق، خداحافظ ای عشــــــــــــــــــق، خداحافظ ای گل، واسه دل شکستــــــــــــــــن، نداری تحمـــــــــــــل....!


[+] نوشته شده توسط میتی در 5:48 | |